کل نماهای صفحه

۱۳ مرداد ۱۳۹۲

شیرین زبونِ شیش ساله





عینکم کثیف شده بود، به فاطی میگم عمو جون یه دستمال کاغذی بیار برام عینکمو تمیز کنم.
 بعد از تمیز کردن عینکم گفتم ایشالا بری مکه. میگه بگو ایشالا بری کرج خونه خاله و داییت، مکه میخوام چیکار؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر